دفتر خاطرات عشق

 

نوشته شده در دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:,ساعت 23:33 توسط parniya astane| |

 

نوشته شده در دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:,ساعت 23:33 توسط parniya astane| |

 

نوشته شده در دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:,ساعت 23:33 توسط parniya astane| |

 

نوشته شده در دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:,ساعت 23:33 توسط parniya astane| |

 

نوشته شده در دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:,ساعت 23:27 توسط parniya astane| |

 در این دنیای نامردان که مردانش عصا از کور می دزدند
من آن خوش باور نادان محبت آرزو کردم
***
همه سهم من از عشق تو غم بود ولی
دوست دارم که تو را شاد ببینم ای یار
***
چندی است دیگر آسمان دلم آبی نیست ، دیگر از دست نارفیقان خسته ام 
انگار باید صداقت و یکرنگی را فقط در قصه ها دید. مرا به جایی ببرید که پرچین نداشته باشد.
جایی که آسمانش را ابرهای تیره غم نپوشانده است، آنجا دیگر تنها نیستم.
***
چه دیر رسید لحظه وصال و چه زود آمد هنگام وداع
 وداعی سرد و یخ زده به اندازه بلور تمام اشک های سرزمین غم.کاش باز ستاره های امید در آسمان قلبم چشمک می زد تا شاید روزی شکفتن غنچه های مریم را شاهد می شدیم.
***
کاش هرگز در محبت شک نبود
تک سوار مهربانی تک نبود
کاش بر لوحی که بر جان و دل است
واژه تلخ خیانت حک نبود
***

سینه ای تا که بر آن سر بنهم
دامنی تا که بر آن ریزم اشک
آه ، ای آنکه غم عشقت نیست
می برم بر تو و بر قلبت رشک
***
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش 
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش 
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون بدام افتد تحمل بایدش
***
شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت:
گفت ای عاشق بیچاره فراموش شوی
سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد
گفت طولی نکشد تو نیز خاموش شوی
***
فاصله عشق های معمولی را از بین می برد و عشق های بزرگ و جاودانه را شدت می بخشد 
مانند باد که شمع را خاموش می کند.
***
جز یاد تو در دلم قراری نبود 
ای یار به جز تو غمگساری نبود
دیوانه شدم ، زعقل ، بیزار شدم
خواهان تو را به عقل کاری نبود
***
فرهادم و سوز عشق شیرین دارم 
امید لقاء یار دیرین دارم
طاقت زکفم رفت و ندانم چه کنم
یادش همه شب در دل غمگین دارم

نوشته شده در دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:,ساعت 23:21 توسط parniya astane| |

 

نوشته شده در دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:,ساعت 23:18 توسط parniya astane| |

 

نوشته شده در دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:,ساعت 23:17 توسط parniya astane| |

 


 ایثار
 
 
 
 
تـنـم از حادثـه خـسـتـه دلـم از غـصـه شـکـسـتـه

یـه مـسـافـر غـریـبـم راهـی یـک راه دورم

ناجـی شـکـسـتـه بـالـم کـه تـویـی تـنـها نـشـسـتـی

ای کـه واسـه خـاطـر مـن دل مـردم و شـکـسـتـی

پـر بـغـض و گـریـه بـودم تـو رسـیـدی تـا بـخـنـدم

واسـه پـیـدا کـردن تـو دل بـه جـاده ها مـی بـنـدم

راهـیـه یـه کـوره راهـم کـولـه بـار عـشـقـو بـسـتـم

دیـگه از خـودم بـریـدم دیـگـه از آیـیـنـه خـسـتـم

تـویـی کـعـبـه وجـودم دور چـشـمـه ی تـو گـشـتـم

نـکـن از دلـم گـلایـه بـایـد از تـو مـی گـذشـتـم

می خـوام ایـن عـشـق قـشــنگـو از نگـاهـت پـس بـگـیـرم

نـمـیـخـوام مـثـل پـرنـده تـوی یـک قـفـس بـمـیـرم

ای نـگـاه آبـی نـاز کـاش تـو مـهـربـون نـبـودی

مـیـون ایـن هـمـه آدم تـو یـه هـم زبـون نـبـودی

لـحـظـه گـذشـتـن از تـو آخـریـن لـحـظـه دیـدار

واسـه تـو از تـو گـذشـتـم هـمـیـنـو مـیـگـن یـه ایـثـار
نوشته شده در دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:,ساعت 23:2 توسط parniya astane| |

 

نوشته شده در دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:,ساعت 23:1 توسط parniya astane| |


Power By: LoxBlog.Com